غزلغزل، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره

دختر گلم غزل

در تب و تاب انجام سونوگرافی

سلام مامانی گلم تو پست قبلی تا آنجایی از ماجرا را برایت تعریف کردم که یه خورده مطمئن شدم باردارم.برای اینکه اطمینان کامل پیدا کنیم باید آزمایش خون انجام میدادم تا مقدار دقیق هورمن hcgدر خونم معلوم بشود.رفتیم پیش یک دکتر عمومی تا برایمان آزمایش بنویسد بعد بلافاصله رفتیم آزمایشگاه پاستور برای انجام آزمایش.فردای آن روز جهت گرفتن جواب آزمایش مراجعه کردیم میزان هورمون به حدی گزارش شده بود که نشان میداد من باردارم .خیلی خوشحال شدیم من از قبل نزد دکتر آذرگون که متخصص زنان بود نوبت گرفته بودم،جواب آزمایش را نشان دادیم او هم یه سری دیگه آزمایش و یک سونوگرافی به جهت اطمینان داشتن از ضربان قلب جنین(منظورم غزلی مامان)نوشت.آزمایشات را انجام دادم ول...
30 مرداد 1393

اولین دل نوشته مامان که دوست دا ره دخترش بخونه

سلام دختر گلم امروز  بیست وششم مرداد ماه سال نود وسه است،روز تولد پنج ماهگی ات .از قضای روزگار همین امروز هم برایت یک وبلاگ درست کردم تا وقتی که بزرگ شدی مطالبش را بخونی و بدونی  که مامان وبابا همیشه و همیشه عاشق روی ماهت هستند.من و بابا قبل از تولدت زندگی خوبی داشتیم و خوشبخت بودیم،اما همیشه احساس میکردیم جای یه نفر که خوشبختی بیشتری را  به ما بدهد خیلی خالیست.غزل گلم من و بابا خیلی برای آمدنت به درگاه خدای  یگانه دعا کردیم اما نمیدانم چرا ؟انگار دعای ما مستجاب نمیشد .گذشت و گذشت تا اینکه فهمیدم واااااااااااای انگاری دعامون مستجاب شده به قول خواجه شیراز: سحر با باد میگفتم حدیث آرزو مندی     ...
26 مرداد 1393