به مناسبت تولد یک سالگی غزل
عزیز دل مامان وبابا تولدت مبارک
الهی صد ساله بشی،تو ماه پیش دندون دومت رو در آوردی و چند روزیه که دوباره بی اعصاب و بهونه گیر شدی و اونم به خاطر دندون بالاییته که داره درمیاد.عسل مامان ماه پیش برای برنامه ریزی جشن تولد و خونه تکونی سرم خیلی شلوغ بود برای همین عکسهای زیادی از بامزه بازیات نگرفتم ولی قول میدم عکسهای تولدت رو تو پست بعدی بزارم.
خوشگل مامان داریم روزهای آخر زمستون رو سپری میکنیم و بوی بهار همه جا رو پر کرده امروز روز تولدته و همه ی مردم ایران در حال جشن و پایکوبی به مناسبت شب چهارشنبه سوری هستن و ما هم امشب یه جشن کوچیک به همین مناسبت خواهیم گرفت تا همه سنتها رو اجرا کرده باشیم.
شکرپنیر مامان امسال به نیت شما دو تا سبزه گذاشتم که دوتاش داره خیلی خوشگل میشه عین خودت.امیدوارم سال خوب و همراه با شادی پیشرو داشته باشیم و با توکل به خدا به سوی آینده ای روشن پیش بریم.
عزیزم امسال پانزدهم اسفند ماه به همراه باباسید و مامانجون و خاله رفتیم قم خونه عمه محترم من که خیلی خوش گذشت و کلی با عارفه که نوه عمه محترم باشه بازی کردی،البته نشد ببرمت زیارت و همینطور دلم میسوزه که زیارت نبردمت.حرم حضرت معصومه خیلی با صفا بود خدا قسمت کنه سفر بعدی ببرمت حرم.
و اما عزیز خوشگل مامان با تلاشهای فراوان خاله در نوزدهم اسفند ماه یکهزار و سیصدو نودو دو در آستانه یک سالگیت اولین قدهای خودت رو برداشتیکه امیدوارم گامهای استوار خودت در زندگیت رو با استعانت از ائمه معصومین برداری.
در پایان عید نوروز و آمدن بهار رو به قند عسلم تبریک میگم.قبل از نوشتن این پست چشمام رو بستم و از خواجه شیراز خواستم که یک غزل به غزلم هدیه بده و کتاب و باز کردم و این غزل اومد:
خوش آمد گل وزان خوشتر نباشد که در دستت بجزساغرنباشد
زمان خوشدلی دریاب و دریاب که دایم در صدف گوهر نباشد
غنیمت دان و می خور در گلستان که گل تا هفته دیگر نباشد
ایا پر لعل کرده جام زرین ببخشا برکسی کش زر نباشد
بیا ای شیخ و از خمخانه ما شرابی خور که در کوثر نباشد
بشور اوراق اگر همدرس مایی که علم عشق در دفتر نباشد
زمن بشنو و دل در شاهدی بند که حسنش بسته زیور نباشد
شرابی بی خمارم بخش با رب که با وی هیچ دردسر نباشد
من از جان بنده سلطان اویسم اگرچه یادش از چاکر نباشد
بتاج عالم آرایش که خورشید چنین زیبنده افسر نباشد
کسی گیرد خطا برنظم حافظ که هیچش لطف در گوهر نباشد