آنچه در هفده وهجده ماهگی غزل گذشت
سلام دختر ناز مامان و بابا
گل من این دو ماه مثل برق و باد گذشت و رفت و تابستون به پایان رسید وامروز سی و یکم شهریور دارم برات آخرین پست تابستونی رو میزارم.فردا اول مهره ماهی که من عاشقش هستم.در ضمن فردا تولد استاد بزرگ موسیقی ایران استاد شجریانه که همین جا این روز رو به خودشون و خانواده محترمشون تبریک و تهنیت میگم.
عزیزکم این دو ماه به من و شما خیلی خوش گذشت چون چندباری رفتیم زرین دشت.موش مامان،خیلی زرین دشت و دوست داری و همش میخوایی بری تو باغ دور بزنی و تو جوب آب بازی کنی که البته همش باید یه نفر مراقبت باشه هشتم مرداد ماه هم با عمو حسین و خانوادشون رفتیم شمال.این سفر خیلی خاص بود چون با قطار رفتیم به سمت ساری .اول رفتیم گرمسار و ماشینامون اونجا گذاشتیم بعدش سوار قطار شدیم.مناظر ایستگاهای بین راهی فوق العاده بود که البته از ایستگاه زرین دشت هم رد شدیم و برای مامانی دست تکون دادیم و از روی پل ورسک هم رد شدیم که واقعا هیجان انگیز و زیبا بود ولی متاسفانه از روی پل که خواستیم رد بشیم شما هوس شیر خوردن کردی و من از دیدن مناظر خوشگل بی نصیب موندم.بعد اینکه از قطار پیاده شدیم مستقیم رفتیم سمت ویلای عموجون و سریع من و زن عمو آماده شدیم برای اینکه بریم دریا و خیلی خیلی شما و پارسا و سارا خوش گذروندین.روز تولد هفده ماهگیت هم با میلاد حضرت معصومه(س)تقریبا مقارن شده بود که یه کیک درست کردم وهل هلی تزیینش کردم.تو هفته کرامت هم یه بار رفتیم زرین دشت وبرگشتیم.نوزدهم شهریور هم دوباره عمو و زن عمو ما رو دعوت کردن بریم شمال خونشون بازم خیلی خوش گذشت ولی حیف که تو راه برگشت سرماخوردی.فردای اون روز بردمت دکتر و آقای دکتر به من گفت با این داروها باید دو سه روزه بهتر بشی و اگر خوب نشدی دوباره ببرمت،که خداروشکر بهتر شدی.ایام سرماخوردگیت رو زرین دشت بودیبم چون فصل گردو بود و مامانی خیلی کار داشت ماچهار پنج روزی رو رفتیم زرین دشت البته بدون بابا.با اینکه مریض بودی حسابی وورجه کردی و همش میرفتی تو باغ بازی و البته درسا نوه خاله من هم خونه خاله فرح بود و کلی با هم بازی کردین.اینم بگم که خونه باغی مامانی هم درحال ساخت بود که کلی سرمون شلوغ بود راستی با دایی یحیی هم کلی بازی کردی و چون خودت دایی نداری لذت میبردم که ببینم با دایی من اینطور اخت شدی.واکسن هجده ماهگیت رو هم زدی و خداروشکر فقط کمی تب کردی که با شربت بروفن مرتفع شد.این ماه برات مداد رنگی و دفترنقاشی و جورچین گرفتم که خیلی دوستشون داری همش ما رو مجبور میکنی برات نقاشی بکشیمولی با جورچینت خیلی حال نمیکنی.الان علاوه بر کلمات قبلی بده،بیا،جیزه و دَردَر،رو هم میگی و وقتی اجزای صورتت رو میپرسم با دست نشون میدی.رررررراستی بالاخره هشتمین دندونت هم دراومد هورررا.دیگه همین و حالا عکسهای این ماه
غزلک در حال خوندن تاریخ تحلیلی صدر اسلام
عاشق مدلهای خوابیدنتم
زحمت عکسها رو زنعمو کشیدن.ممنون سمیه جون.غزل و پارسا کلی بازی کردن
کیک تولدت
مو فر فری مامان
یه روز صبح در حال خوردن مربای توت قرمز
اینجا هم گیر دادی گل سر خاله رو بزنی به موهات
اینم دفتر نقاشیت و نقاشیهای ما و خط خطهایی خودت
اینجا هم بابا سید داره برات نقاشی میکشه و من یواشکی عکس گرفتم
لب ساحل با مادر جون در حال آفتاب گرفتن
گوگو لی خوشگلم
اینجا هم واکسن زدی و یه خورده بی حالی
دوستت دارم همیشه وهمیشه