غزلغزل، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

دختر گلم غزل

از دوازده تا شانزده ماهگی دخترم

1394/5/1 8:58
نویسنده : مامانی غزل
993 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قندو عسل مامانبوسبوس

دخترم باید ببخشید که دیر وبلاگتو به روز کردم این روزا خیلی تنبل شدم ماه رمضون هم مزید بر علت شد تا به روز شدن وبلاگت چهارماهی به تاخیر بیوفتهخجالتخجالتخجالت.غزل مامان الان شونزده ماهه شدی و فضولیهات همینطور بیشتر و بیشتر میشه البته خداروشکر دختر شیطونی نیستی که از همه جا بره بالا ولی امان از فضولیهات از همه چیز میخوایی سر در بیاریشاکیشاکیشاکی و طیق غریزه کودکانت میخوایی از همه کارای من و بابایی تقلید کنی و وای به روزی که نتونی...کلی جیغ و داد راه میندازیکچلکچلکچل.عاشق خاله زینبتی و این روزا آوردنت از خونه مامان جون خیلی سخت شده.موقع خداحافظی سخت به خاله میچسبی و با من بای بای میکنی،اونوقت مجبورم به زور ببرمت که با کلی گریه همراههگریهگریهگریه.تو این چهار ماه دو سه باری رفتیم زرین دشت که خیلی بهت خوش گذشت،بیست و یکم خرداد هم جشن تولد شهراد عمو رضا دعوت شدیم که سر شام خیلی بهانه گیری کردی شاکیشاکیشاکی ولی فردای اون شب با عمو حسین و زن عمو و بچه ها و مادر جون رفتیم چشمه علی که خیلی خیلی بهمون خوش گذشت و تو پارسا کلی آب بازی کردین انقدری که من و زنعمو مجبور شدیم دو سه بار لباساتون عوض کنیمخندونکخندونکخندونک.تا امروز عزیز دل مادر میتونه مامان و بابا و آبه(آب) رو واضح بگه،خودش به تنهایی با لیوان آب بخوره،انقدر هم تو کار با گوشی حرفه ای شدی که تا گوشیم میگیری بازی فروت نینجا و انگری بردز یا فیلمهایی که قبلا ازت گرفتم عین آب خوردن میاری تماشا میکنی سلفی هم که قربونش برم کلی از خودت گرفتیخندهخندهخنده،یه خط خطی هایی هم میکنی که مثلا نقاشی ان،گوشیم رو هم به تازگی انداختی تو آب و یه هفتادتومنی رو دست بابایی خرج گذاشتی برا تعمیرششاکیشاکیشاکی.خاله زینب دَدهه صدا میزنی و خاله کلی برات ذوق میزنهمحبتمحبتمحبت و در آخر بالاخره بعد کلی فراز و نشیب دندون پنجمت رو هم در آوردی 

اینم از عکسهایی که تو این مدت ازت گرفتمبوسبوسبوس

غزل تو حیات خونه مادربزرگ من که نن جون صداش میزنیممحبتمحبتمحبت

حیات خونه نن جونچشمکچشمکچشمک

دو تا عکس بالایی برای شبیه که تا ساعت یک ونیم دو بیدار بودی خواب نمیرفتیخواب آلودخواب آلودخواب آلودو آخری هم بعد کلی کانجار رفتن خوابوندمتخندونکچشمکچشمک

چه ناز شده عسل مامانبغلبغلبغل

اینم یه روز صبح لحظه بیدارشدنت رو شکار کردمبوسبوسمحبت

غزلی در حال برسی وبلاگشقه قههقه قههقه قهه

اینم از طراحی های پیکاسو مامانبوسبوسبوس

طبیعت زیبای زرین دشتزیبازیبازیبا

تا میخوام گرد گیری کنم به زور دستمال ازم میگیری و شروع به گردگیری کردن میکنی که البته فقط کار منو دو برابر میکنیگریهگریهگریه

اینجا تولد شهراد جونه که زن عمو حسین این عکسا رو گرفت که از همینجا تشکر میکنم مرررررررررسی سمیه جونمحبتمحبتمحبت

 

اینجا هم چشمه علی که فوق العاده زیبا بود و به همگی خوش گذشت غزل و پارسا جون که کلی آب بازی کردن مخصوصا پارساچشمکخندونکمحبت

این کیکی که روش با خط خرچنگ قورباغه نوشته شده پنجمین سال در واقع کار دست منه و بابایی به مناسبت پنجمین سالگرد عقدمونهخندونکخندونکخندونک

سلفی غزلخندهخندهقه قهه

سفره افطار رو منهدم کردی و یه تخم مرغ خام گرفتی دستت که در آخر تخم مرغه رو شکوندیگریهگریهگریه

موقع افطار بازور ماست و گرفتی و خوت این شکلی کردیغمگینغمگینغمگین

این یکی هم بدون شرحبوسبوسبوس

دوستدار همیشگیت مامان و باباجونبوسبوسمحبت

 

پسندها (1)

نظرات (3)

همراه رایانه
1 مرداد 94 10:12
همراه رایانه مرکز پاسخگویی شبانه روزی به سوالات رایانه و موبایل تلفن تماس سراسر کشور :9099070345 ادرس سایت : www.poshtyban.ir
زن عمو حسين
2 مرداد 94 14:34
اى جوووونم غزل شيطون بلا خوب حال ميکنى ها...ايشالا هميشه دنيا به کامت باشه عزيزم
مامانی غزل
پاسخ
مرسی زنعمو جون ان شاالله با هم دیگه
مامانی آرتینا جان***
25 مرداد 94 2:20
ای زیباترین لبخند خدا روزت مبارک.
مامانی غزل
پاسخ
مرسی عزیزم ان شاالله که آرتینا جون هم همیشه سالم و سرحال باشه