غزلغزل، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره

دختر گلم غزل

غزلک از بیست روزگی تا سه ماهگی به روایت تصویر

1393/6/18 0:34
نویسنده : مامانی غزل
233 بازدید
اشتراک گذاری

نوبهار زندگی من وبابا سلام

تو این پست فقط میخواهم عکس بزارم چند خط توضیح مختصر.تقریبا از بیست روزگیت بود که دل درد هات شروع شد،و بالطبع گریه ها وبهانه گیری هات شروع شد.از همون اول هم بچه هوشیاری بودی و به کوچکترین صدا واکنش نشون میدادی مثل خودم عشق موسیقی بودی و وقتی برات اپرای سیمرغ حمید متبسم میذاشتم با علاقه و کنجکاوی نگاه میکردی.و وقتی که من وبابا از گریه هات عاجز میشدیم این صدای تلاوت استاد منشاوی بود که به دادمون میرسید البته به قول سعدی علیه الرحمه :

           مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید

خب دیگه از سخن کم کنیم به تصاویر بپردازیم

اینها تصاویر یک ماهگی غزل هستن

 

بگردم دخترم که چقدر آروم خوابیدهخواب آلودخوابخواب

شیطنت از اون چشمای نازش میبارهبوسبوسبوس

آخه تو به چی اینطور خیره شدی؟؟؟سوالسوالسوال

تو بغل بابایی برای رفتن به خرید

نانای مامان واکسن دو ماهگیش رو زده و خوابیده

از اینجا دیگه غزلک دو ماهش شده و کم کم صورتش در حال تغییره

اینجا موهای خوشگل دخترم در حال ریزشه و یه مقدار سرش خلوت شده

قربونش بشم که عکسش با چشم بسته افتادهمحبتمحبتمحبت

بوسسسسسسسسسسبوسبوسبوس

هیییییسسسسسسسسخوابخوابخواب

تو بغل خاله زینب از چی انقده تعجب کردی؟؟؟تعجبتعجبتعجب

نمک کلوی مامانبغلبغلبغل

اینجا دیگه تقریبا وارد سه ماهگی شدی همین موقع ها بود که دست میاوردی که اجسام بگیری ولی قدرت نگهداریشون نداشتی

موش موش مامان چقدر ناز شده

تو این عکسها دیگه آخرهای سه ماهیگتو سپری میکنی

دخترک نازم بعد از یه اسحمام داغ.

قند عسلم آخرای سه ماهیگت بود که یه روز صبح از خواب بیدار شدم و دیدم بله دخترم به پشت برگشته کلی ذوق زدم واست اوایل چهار ماهگیت هم تونستی اجسام مختلف با قدرت تمام دستت بگیری بزاری تو دهنتراضیراضیراضی

پسندها (3)

نظرات (0)