جشن دندونی
عشق همیشگی مامان از وقتی دندون اولت نیش زد یه فکری هم تو ذهن من جوونه زد.و اون گرفتن یه جشن دندونی مختصر بود چون حتما توی ماه سفر باید این جشن و میگرفتم قرار شد یه جشن کوچیک محض دور هم بودن بگیرم و بعدا سر جشن تولدت تلافی کنم.روز سه شنبه هجده آذر ماه کلی با خاله زینب و مامانی سر تاریخ رایزنی کردیم بالاخره به این نتیجه رسیدیم که بهترین موقعی که میشه این مهمونی مختصر گرفت شب همون روزه و من هنوز هیچکاری نکرده بودم .دلم میخواست برم یه کیک خوشگل سفارش بدم ولی از بد روزگار چون همه چیز هل هلکی شد تصمیم گرفتم خودم کیک جشن دندونیتو درست کنم و خلاصه اینکه با کمک های فراوان و بی دریغ بابایی تونستم یه جشن خوب برگذار کنم،کیکش هم بدک نشد .خب عکس...
نویسنده :
مامانی غزل
7:58